نویسنده: دکتر محمدامیر شیخ نوری




 
استراتژی جنبش صهیونیسم در منطقه، یک استراتژی مداوم تجاوزگرانه و توسعه‌طلبانه و جدایی‌ناپذیر از سیاست کلی امپریالیسم غرب در خاورمیانه می‌باشد که نشان دهنده ماهیت توسعه‌طلبانه و تجاوزگرانه‌اش در قبال نقشی است که از طرف امپریالیسم در خاورمیانه به عنوان عامل اجرای مقاصد و نقشه‌های شوم خود در منطقه به عهده وی گذارده شده است.
موجودیت صهیونیستی از ابتدای تأسیس، مأموریت یافته که به نیابت از سوی امپریالیسم و در چارچوب سیاست‌های کشورهای امپریالیستی غرب، علیه جنبش‌های رهایی عرب وارد عمل شود. غارت انحصاری ثروت‌های نفتی منطقه و درهم کوبیدن جنبش رهایی‌بخش ملی و جلوگیری از تحقق آرمان‌های ملی و قومی توده‌های عرب و نیز مشغول کردن کشورهای عربی به خود و ممانعت از تأمین شرایطی که این کشورها بتوانند سلامت خود را بازیابند و منابع و ثروت‌های خود را به نفع مردم و نیز رشد اجتماعی و اقتصادی به کار گیرند. همچنین مهار کردن کلیه تلاش‌ها برای تغییرات و دگرگونی در منطقه و کنترل روند رویدادهای آن و تسلیم کردن کلیه کشورهای عربی نسبت به خواست خود و تسلط کامل امپریالیسم بر کل منطقه، هدف این استراتژی است. ضمناً برای این که موجودیت صهیونیستی، نقش راهزن را در قبال جنبش آزادی‌بخش ملی عرب ایفا کند، هرگونه احتیاجات زندگی را از طرف امپریالیسم در اختیارش گذاشتند تا با قدرت عظیمی که به دست می‌آورد، به صورت پادگان بزرگی درآمده و مدرن‌ترین سلاح‌های تخریبی را نیز برای آن فراهم کرده‌اند؛ این عمل به منظور سیاست به اصطلاح «موازنه اقلیمی» صورت گرفته است. (1)
اصول استراتژی صهیونیسم در سال 1897، در اولین کنفرانس صهیونیسم در شهر بال سوئیس به کمک دولت انگلستان طراحی شد. تصمیمات این کنفرانس را «پروتکل‌های بال» و یا «طرح‌های بال» نام نهاده‌اند، و به «پروتکل‌های سران صهیون» نیز معروف می‌باشد. برنامه مزبور متضمن مواد زیر بود: (2)
1. تشویق و ترغیب زارعین و صنعت‌گران به سکونت در فلسطین.
2. تقویت و بزرگداشت اندیشه قومی یهود.
3. به کارگیری طرح‌های مقدماتی، برای نیل به موافقت دولت‌ها در زمان مقتضی و در جهت دستیابی به اهداف صهیونیسم.
این استراتژی از همان ابتدا براساس تجاوز به کشورهای همسایه فلسطین یعنی اردن، سوریه و لبنان بنا گذاشته شده است. در ارتباط با اردن، در یادداشتی که سازمان صهیونیسم بین‌الملل در سوم فوریه سال 1919 خطاب به مجلس اعلای کنفرانس صلح پاریس ارسال داشت، مرزهای شرقی فلسطین بدین شکل مطرح شده بود: (3)
در شرق، خطی به موازات راه آهن حجاز و در غرب آن به خلیج عقبه منتهی می‌شود.
سپس در این یادداشت اضافه شده بود: (4)
دشت‌های حاصل‌خیز واقع در شرق اردن، از دیرینه‌ترین دوران‌های تورات، از لحاظ اقتصادی و سیاسی به ارضی واقع در غرب رودخانه مرتبط بوده است.
ژابوتینسکی (5) رهبری یکی از شاخه‌های صهیونیست در این مورد می‌گوید: (6)
هدف صهیونیسم سیاسی، تبدیل سرزمین اسرائیل از جمله شرق اردن به یک مکان مشترک‌المنافع یهودی (کومنلوث) است که دارای حکومت محلی و اکثریت ثابت جمعیتی می‌باشد.
او همچنین اعلام کرد: (7)
معنی اسکان صهیونیستی آن است که در نهایت به ایجاد یک اکثریت یهودی در فلسطین و شرق اردن منتهی شود. به همین دلیل، این اسکان یک اسکان سریع است که به هیچ‌وجه یک استعمار عادی نمی‌باشد، اما در عین حال در نوع خود بی‌نظیر است.
ژابوتینسکی در تبیین مقاصد (آرمان‌های) صهیونیست در شرق اردن، در یکی از اشعار خود می‌گوید: (8)
اردن دو کرانه دارد، این برای ما و آن نیز؛
در ارتباط با لبنان نیز جنبش صهیونیسم از آغاز موجودیت خود، درصدد تحقق رویاهای هرتصل که در کتاب خود به نام ارض جدید - ارض قدیم پیرامون آن سخن گفته بود، همت گماشت.
وی در این کتاب، الحاق مناطق پر آب به قطعه زمینی که مورد هدف تسلط صهیونیست‌ها برای ایجاد «میهن یهودی» در آن و «تأمین محدوده حیاتی فعالیت‌های استعماری» بود، را خواستار شده بود.
فریشفاسر رعنان (9) در کتاب خود به نام مرزهای امت نقشه‌های توسعه‌طلبانه صهیونیسم نسبت به منابع آب مناطق هم‌مرز فلسطین را چنین خلاصه کرد: (10) چون هدف سازمان صهیونیسم جمع کردن تعداد زیادی از یهودیان در سرزمینی با مساحتی محدود بود، لازم است که پروژه‌های آبیاری گسترده‌ای تهیه شود. چون منابع آب در فلسطین محدود است، لذا این پروژه‌ها توسعه داده می‌شود،‌ تا زمین‌های واقع در شمال و شمال شرقی فلسطین را در بر گیرد، تا به منابع اردن و رودخانه لیطانی و برف‌های «حرمون» و «یرموک» متصل شود. به علاوه، چون کشور از لحاظ زغال و نفت فقیر است، لذا در پروژه‌های صنعتی روی تولید برق که می‌توان آن را از «لیطانی» و «یرموک» تأمین کرد، متکی شد.
ینتائل لورتش (11) مورخ نظامی اسرائیلی هم می‌گوید: (12)
توجه رهبران صهیونیسم بعد از سال 1948 یک بار دیگر به ایجاد مستعمره‌های یهودی در مرزهای شمالی لبنان، جلب شد.
در جریان نخستین جنگ اعراب - اسرائیل (1948) نیروهای اسرائیلی به یک موضع لبنانی به نام المالکیه تجاوز کردند. مالکیه دهکده‌ای است لبنانی، که در دو راهی فلسطین - لبنان در بخش میانی جبهه لبنان واقع است. اسرائیلی‌ها این موضع را در نوزدهم ماه مه 1948 اشغال کردند.
بعد از سال 1973، لبنان شاهد گسترش دامنه عملیات تجاوزکارانه اسرائیل بود که شامل عملیات کماندویی هوابرد و بمباران هوایی اعماق کشور و تجاوز به مناطق پر جمعیت و بمباران تأسیسات اقتصادی می‌شود. شدیدترین و برجسته‌ترین این تجاوزات، همان جنگی است که به جنگ پنجم اعراب و اسرائیل، معروف شد و آن زمانی بود که نیروهای اسرائیلی در ماه مارس 1978، جنوب لبنان تا حومه‌های لیطانی را اشغال کردند.
در ارتباط با سوریه یعنی جولان مانند جنوب لبنان و کرانه اردن و خود فلسطین، مورد طمع صهیونیسم بوده است. در سال 1921 نویسنده صهیونیست آمریکایی هوراس مئیر گالین در کتاب خود به نام صهیونیسم و سیاست جهانی نوشت: (13)
آینده تمامی فلسطین در چنگ کشوری است که سلطه خود را بر رودخانه‌های لیطانی و یرموک و سرچشمه‌های رودخانه اردن گسترش داده باشد.
گلدا مایر (نخست وزیر وقت) طی مصاحبه‌ای که از رادیو اسرائیل پخش شد، گفت: (14)
جولان، جزء لاینفک سرزمین اسرائیل است.
در 1974/2/24، سه تن از رهبران حزب حاکم کارگر (گلدا مایر، دایان و آلون) در یک گردهم‌آیی اعلام کردند: (15)
مناطق کوچ‌نشینی جولان و قنیطره در دست اسرائیل باقی خواهند ماند.
بن گوریون به روشنی بسیار می‌گوید: (16)
قرار بر این نیست که وضع موجود را حفظ کنیم. ما باید یک دولت پر تحرک، که رو به سوی گسترش دارد، ایجاد نماییم.
در اجرای اهداف استراتژی صهیونیسم، تشکیلات نظامی نقش مهمی را ایفا می‌کردند. به کارگیری این تشکیلات، علی‌رغم تصور برخی، به وقایع سال 1948 باز نمی‌گردد؛ بلکه این مسأله از بدو پیدایش جنبش صهیونیسم بر تفکر و اندیشه استراتژی صهیونیسم غلبه داشت.
تفکر ایجاد نیروی مسلح یهودی به سال 1870 بر می‌گردد، یعنی سالی که جنبش صهیونیسم، هجوم برای اسکان در فلسطین را به طور جدی آغاز کرد و مهاجمین در مستعمراتی که تشکیل داده بودند، مستقر شدند. سرانجام در سال 1907، اولین نیروی مسلح با نام «سازمان پاسداری یهود - هاشومیر» تأسیس شد. (17)

1. هاشومیر = نگهبان کوچک

یهودیانی که مستعمره «بتاح تکفا» را در سال 1878 ایجاد کردند، نخستین طلیعه بهره‌گیری از سلاح در راستای تحقق اولین طرح از طرح‌های هجوم برای اسکان بودند. از بزرگ‌ترین رهبران مجاری صهیونیست، جاشوا استامیر بود که یک نظام ویژه برای نگهبانی شبانه، در تمام مستعمرات وضع کرد، تا بتواند با هجوم‌های ناگهانی مقابله کند. قابل توجه است که مهاجرین اولیه یهود، و کسانی که بین سال‌های 1870 تا 1880 مهاجرت کردند، در بسیاری از امور مربوط به زراعت و جنگ بی‌اطلاع بودند و اعراب آن‌ها را «اولاد مردار» نام نهادند. در واقع بخش عظیمی از آن‌ها، تنها با انگیزه‌های مذهبی به اقامت در فلسطین تشویق شده بودند.
در مستعمره «شجره» در جلیل، حرکت صهیونیسم با عزیمت بن گورین و یا ارتش به آنجا، شکل گرفت. (18)
وجوه مختلف ایدئولوژی هاشومیر در ضمن پیشنهاداتی در سال 1912 به عنوان شیوه حمایت از بیشوف، براساس نکات زیر اعلام شد: (19)
1.نقش هاشومیر، تنها افزایش حمایت مادی از مستعمرات یهودی نبود، بلکه باید در جهت بالا بردن حس تکلیف در زمینه دفاع از خود، از فرد فرد ساکنین آن، تلاش کند.
2. گسترش هسته‌های نظامی که قادر به توسعه حوزه وظایف دفاعی از جامعه یهود باشد.
3. هاشومیر می‌بایست حق نظارت و سرپرستی بر دفاع از جامعه یهودی در فلسطین را به خود اختصاص دهد.
4. بنا به دلایل فوق‌الذکر، بر هاشومیر لازم است که همچون یک «نیروی مسلح حرفه‌ای» در دفاع از بیشوف عمل کند.
در جنگ جهانی اول، بریتانیا یک تیپ یهودی تشکیل داد. گردان‌های 38 (اولین نیروی جنگی یهود)، 39 و 40 در این جنگ شرکت کردند. تعداد نفرات آن در سال 1919 بالغ بر 5000 سرباز بود، آن‌ها پرچم صهیونیستی را برافراشته و سرود صهیونیستی می‌خواندند.
می‌توان گفت که از ابتدای قرن بیستم، تلاش‌های نظامی صهیونیست‌ها، همگام و مقارن با تحرکات دیپلماتیک آنان بود و این حقیقت به هنگام جنگ جهانی اول به روشنی آشکار شد. در طی سال‌های جنگ، صهیونیست‌ها توانستند نخستین سپاه یهودی را تشکیل دهند که در آخرین مرحله لشکرکشی به فلسطین به طور جنبی با نیروهای آلن بی همکاری کرد. این سپاه مرکب از داوطلبانی از یهودی‌های انگلیس، آمریکا و فلسطین و به صورت گردان‌هایی سازمان یافته بود. (20)

2. هاگانا

هاگانا پس از انحلال «هاشومیر» در ماه مه 1920 - که دیگر قادر به کنترل تهاجمات اعراب نبود - تشکیل شد. از این رو، ولادیمیر ژابوتینسکی از دسامبر 1919 درصدد تشکیل نیرویی نظامی بر آمد که بعدها به هاگانا (یا نیروهای دفاع) - معروف شد. هاگانا متشکل از باقیمانده داوطلبان یهودی عضو گردان‌های مزبور بود. در آن هنگام، مقاومت مردم فلسطین آغاز شد، زیرا گروهی از چریک‌های فلسطینی به چهار مستعمره یهودی‌نشین در الجلیل علیا - یعنی المطله، تل الحی، الحمرا و کفر جلعاد - یورش بردند. به علاوه آنان حملات دیگری را نیز انجام دادند که در اثر آن ده‌ها تن از صهیونیست‌ها کشته شدند. به این ترتیب، ناآرامی در وهله اول ماهیتی سیاسی به خود گرفت، چون اغراض صهیونیستی در فلسطین در حال آشکار شدن بود.
صهیونیست‌ها عقیده داشتند که یهودی‌های برای تحقق اهداف صهیونیسم باید سلاح به دست گیرند. به همین خاطر، آنان درصدد تبلیغ مرام خود در میان جوانان یهودی فلسطین بر آمدند. (21)
در سال 1936، حکومت قیمومت در فلسطین (انگلستان)، برخی از اعضای هاگانا را در نیروی پلیس فلسطین، به کار گرفته و آن‌ها را مسلح کرد. در آغاز جنگ جهانی دوم، تعداد یهودیان آموزش دیده صهیونیست در فلسطین، نزدیک به 15000 نفر بود. در طول این جنگ‌ها، هاگانا با فرماندهی خاورمیانه‌ای بریتانیا به یک پیمان مشترک دست یافت که متضمن تجهیز گروه‌های هاگانا با سلاح و آموزش جنگ‌های چریکی به آنان بود. حکومت بریتانیا در منطقه جردیه در جنوب شرقی حیفا، یک مدرسه آموزش سری ایجاد کرد کاپیتان اوردی ونگیت که افسر احتیاط بریتانیا بود با افسران اطلاعات هاگانا، در زمینه تشکیل دسته‌های ویژه شبانه، معروف به (S. N. S) همکاری کرد. این تشکیلات وظیفه آموزش جوانان فلسطین را برای ویران ساختن مراکز مقاومت عربی و تأسیس هسته‌های ارتش یهود برعهده داشت. در میان تعداد بسیاری از داوطلبین و نگیت که بعدها افسران عالی‌رتبه ارتش دفاع اسرائیل شدند، چهره‌هایی چون ژنرال موشه دایان وزیر سابق دفاع و ایگال آلون، وزیر خارجه اسرائیل دیده می‌شوند. (22)
بن گورین در سپتامبر 1938 خواهان یک سلسله تغییرات در استراتژی هاگانا شد و درخواست‌های زیر را از رهبران هاگانا مطرح کرد: (23)
1. پرهیز از حالت دفاع ثابت و انتقال به حالت مقابله با دشمن در دورترین اهداف و نزدیک‌ترین مکان‌ها نسبت به پایگاه‌های او.
2. تشکیل ارتشی که بتواند در مقابل ارتش‌های نظامی عربی، مقاومت کند.
3. ایجاد کارخانه اسلحه‌سازی بهتر نسبت به تشکیلات نامناسب کنونی.
4. دستیابی به سلاح سنگین.
در ضمن جامعه جاسوسی اسرائیل در دهه 1930 توسط چند تن از داوطلبان متعهدی که برای شبه نظامیان هاگانا در فلسطین تحت قیمومت بریتانیا فعالیت می‌کردند، تشکیل شد. امروزه روی هم رفته شاخه جاسوسی نیروهای نظامی اسرائیل (امان (24) = مخفف عبارت عبری «شاخه‌های اطلاعات و جاسوسی نظامی»)، موساد و شین بت هزاران تن را در استخدام دارند و سالانه صدها میلیون دلار را صرف دفاع اسرائیل در برابر دشمنان کرده، بر اسرار آنان دست یافته و در مقام‌های آن‌ها رخنه می‌کنند. (25)

3. پالماخ

اندیشه ایجاد یک «نیروی ضربت» برای هاگانا در نخستین سال‌های جنگ جهانی دوم با نام «پالماخ» پدید آمد. پالماخ علامت اختصاری کلماتی و به معنی «اقدام مستقل یا با همکاری متفقین و براساس شرایط متغیر» است. این اقدام پیش از تصمیم متفقین در لشکرکشی به سوریه و لبنان در اوت 1941 صورت گرفت. (26) در واقع از تشکیل پالماخ، دو هدف پی‌گیری می‌شد: (27)
1. تهاجم وسیع بر ضد اعراب در پایگاه‌هایشان.
2. آمادگی برای همکاری با نیروهای بریتانیا، بر ضد نیروهای آلمانی که مصر را در آن زمان تهدید می‌کرد.
پالماخ پس از تشکیل در سال 1941، شامل 1/300 تن بود که آموزش‌های کوتاه مدت جنگ چریکی را گذرانده بودند. هر یگانی به واحدهای کوچک‌تر تقسیم شد که گاه به 2 یا 3 نفر می‌رسید. همکاری با انگلیسی‌ها، امتیاز گذراندن آموزش‌های بهتر و در شرایطی بهتر از شرایط نیروهای ونگیت به هنگام انقلاب بزرگ فلسطین را در اختیار پالماخ قرار داد. آموزش‌دهندگان پالماخ از یهودی‌ها و انگلیسی‌های متخصص در عملیات تخریب، جنگ چریکی و جاسوسی بودند. همچنین ضرورت آمادگی برای برخورد با آلمانی‌ها در فلسطین، فرصت بازنگری و آموزش طبق پیشرفته‌ترین روش‌ها را برای فرماندهان پالماخ فراهم آورد. تعداد نفرات پالماخ افزایش یافت، به طوری که شامل چند هزار جوان یهودی در فلسطین شد که از طریق کیبوتص‌ها جذب شده بودند. کیبوتص‌ها به هماهنگی دفاتر مرکزی هاگانا، سهیمه‌هایی منظم به پالماخ، دیگر شهرک‌های زراعی، تجمع‌های جوانان سوسیالیست که اساساً مستقر در شهرها بودند و جاد ناع - جوانان 13 تا 18 ساله هاگانا - ارائه می‌کردند.
در واقع، پالماخ اهرم آژانس یهود برای تحمیل پیشنهاد تشکیل سپاه مستقل یهودی بود. آژانس یهود در نظر داشت که این سپاه، عملیات دفاع از فلسطین را به هنگام جنگ جهانی دوم به عهده بگیرد و سپس به ارتش منظم یهودی که دولت قیمومت موجودیت آن را به رسمیت می‌شناسد، تبدیل شود. در طول سال‌های جنگ، وایزمن برای کسب موافقت انگلیس با تشکیل یگان‌های یهودی که نماینده رسمی ملت یهود در سایه پرچم صهیونیسم باشند، تلاش کرد. (28) سه تن از افسران پالماخ تا سال 1970 به سمت ریاست ستاد مشترک دست یافتند:
موشه دایان (1957-1953)؛ اسحاق رابین (1967-1963) و حاییم بارلو (1971-1968)
قابل ذکر است که سه تن از افسران دیگر پالماخ نیز به عضویت وزارت جنگ که در ژوئن 1967 تشکیل شد در آمدند:
موشه دایان (وزیر دفاع)، ایگال آلون (وزیر کار)، موشه کارمیل (وزارت ترابری) و همچنین اسرائیل جالیلی (وزارت تبلیغات) که یکی از مؤسسین پالماخ و رئیس سابق ستاد هاگانا بود. (29)

4. ایرگون

ولادیمیر ژابوتینسکی بنیان‌گذار تهدید و تروریسم صهیونیستی در فلسطین در سال 1937، سازمان ایرگون را بنیان نهاد. دیوید رازن و ابراهام اشترن، وی را در تهیه و انجام طرح‌های تروریستی سازمان مزبور، مساعدت کردند. اشترن همان کسی است که بعدها، سازمان «اشترن» را تأسیس کرد. آرم سازمان «ایرگون» یک دست برافراشته بود که سر نیزه‌ای را نگاه می‌داشت و بر روی آن نوشته شده بود، «تنها از این طریق». عملکرد ایرگون در ابتدای امر، به کوچ یهود از اروپای غربی به سوی فلسطین، منحصر می‌شد. پس از آن، سازمان به تنظیم صفوف خویش پرداخته، اعضای خود را تحت یک آموزش شش ماهه قرار داد. در پایان هر دوره آموزش، امتحان دقیقی در مورد نحوه استفاده از سلاح و ابزارآلات جنگی به عمل می‌آمد و در صورت قبولی، عضو قسم یاد می‌کرد که همواره در راه رهایی و مبارزه در جهت ایجاد دولت یهودی به سازمان وفادار بماند. پس از مرگ ژابوتینسکی، رهبری سازمان به دست مناخیم بگین، وکیل مجاری‌الاصل افتاد. وی تا قبل از اعلام تقسیم سه هزار عضو مجهز به سلاح، هرگز از اصول این سازمان تجاوز نکرده بود. از خصوصیات ویژه این سازمان، شعبه سری اطلاعات آن است با نام «گروه سیاه». گروه مزبور به اعمال تروریستی، تخریب، ویرانگری و ایجاد رعب و وحشت معروف شد. در این زمینه مهندسین فنی فارغ‌التحصیل از دانشگاه‌های اروپایی نیز، به همکاری می‌پرداختند. (30)
صهیونیست‌ها، در طول جنگ جهانی دوم به نتایج بسیاری دست یافتند. متفقین، جوانان یهود را تحت آموزش‌های نظامی قرار می‌دادند. به طوری که در این میان، 16 هزار مرد و 5 هزار زن تحت آموزش قرار گرفتند. در اوت 1944 تنها 23/500 نفر از یهودیان در صفوف ارتش بریتانیا حضور داشتند و گروه‌های دیگری از آن‌ها نیز زیر پرچم صهیونیسم در جبهه‌های اروپا جنگیدند. همچنین گروه‌های متعددی نیز در کنار ارتش، در عراق و سوریه وارد نبرد شدند. به این ترتیب، نیروهای نظامی یهود که در طی جنگ دوم جهانی شکل گرفتند، از این قرارند: (31)

ارتش صحرایی

«هیش»

در حدود

20/000

نفر

ارتش دفاع

«هیم»

در حدود

17/000

نفر

پالماخ

«هیم»

در حدود

2/500

نفر

پلیس یهود

«هیم»

در حدود

6/000

نفر

یتپ یهودی

«هیم»

در حدود

5/000

نفر


از این رو نیروهای نظامی یهود به 50 هزار نفر بالغ بود. که البته این تعداد، بدون در نظر گرفتن داوطلبان یهودی است که در صفوف ارتش بریتانیا شرکت داشتند و تعدادشان به 23 هزار نفر می‌رسید.
با بررسی استراتژی صهیونیسم، از کنفرانس بال (1897) تا حال، به چند مسأله مهم می‌توان پی برد:
1. انجام عملیات نظامی محدود و یا گسترده علیه غیر نظامیان ساکن در طول خط آتش‌بس، و به خصوص در اراضی فلسطینی ساحل غربی (رود اردن) و نوار غزه که در آن ایام به ترتیب اولی تحت کنترل اردن و دومی تحت کنترل مصر بود. هدف از عملیات نظامی مزبور دو چیز بود: یکی، ارعاب مردم (عرب فلسطینی)، و دیگری، ایجاد یک بی‌ثباتی دایمی از طریق تشدید تنش‌های موجود میان حکومت‌های عرب و مردمی که احساس می‌کردند در مقابل تجاوزات اسرائیل به حد کافی از ایشان حمایت نمی‌شود.
2. انجام عملیات نظامی علیه تأسیسات نظامی اعراب در نواحی مرزی، به قصد تخریب و تضعیف روحیه ارتش‌های آنان و تشدید بی‌ثباتی رژیم‌های عرب از درون تشکیلات نظامی این رژیم‌ها.
3. انجام عملیات تروریستی و خرابکارانه مخفی در عمق سرزمین‌های عربی، به منظور جاسوسی و یا ایجاد رعب و تشنج و بی‌ثباتی.
4. تصرف اراضی جدید از طریق جنگ به منظور تبدیل اسرائیل به یک قدرت بزرگ منطقه‌ای.
5. تلاش‌های سیاسی و نظامی به منظور از میان بردن تمامی دعاوی حاکمیت و مالکیت اعراب فلسطینی بر فلسطین، از طریق پراکنده ساختن آوارگان فلسطینی و وا داشتن آنان به کوچ به نقاط دور دست جهان عرب و یا کشورهای دیگر.
6. انجام عملیات خرابکاری و براندازی به منظور تجزیه جهان عرب، درهم شکستن نهضت ملی (یا قومی) عرب، و به قدرت رساندن رژیم‌های عروسکی و دست نشانده‌ای که با تبدیل اسرائیل به قدرت بزرگ منطقه، همدلی و همراهی کنند. (32)
7. صهیونیسم، تنها در سایه حمایت یک دولت بزرگ می‌تواند به فعالیت و تحقق اهداف خویش، بپردازد.
صهیونیسم در ابتدای امر از دولت عثمانی که بر فلسطین حاکم بود استمداد جست. سپس به آغوش بریتانیا که قیمومت بر فلسطین را دارا بود، پناه برد. و با افول خورشید بریتانیا، به تقویت روابط با آمریکا، به عنوان یکی از قوی‌ترین دول جهان پرداخت.
8. استراتژی صهیونیسم در واقع بخشی از استراتژی خاورمیانه‌ای استعمار غرب و بعد از جنگ جهانی دوم، امپریالیسم آمریکا و وسیله‌ای باز دارنده در دست سیاست ایالات متحده آمریکا است. علاوه بر آن، صهیونیسم چهره جدید استعمار غرب می‌باشد.
9. سازمان نظامی صهیونیسم در اجرای اهداف استراتژی امپریالیسم، از اهمیت بالایی برخوردار است. به کارگیری این سازمان، تنها نتیجه وقایع سال 1948 نبوده و از آغاز پیدایش جنبش صهیونیسم بر اندیشه آنان مسلط بوده است.
10. ایجاد فتنه و تفرقه در میان کشورهای عربی از طریق اشاعه شعارهای قومی و بهره‌برداری مناسب از آن و همچنین ایجاد تشکیلات حزبی به منظور ایجاد تفرقه در صفوف آن‌ها. ویرانی لبنان نیز بخشی از این طرح استعماری - صهیونیستی است. طرح مزبور چند هدف را دنبال می‌کند: الف. فلج کردن جبهه شرقی (از طریق اشغال سوریه و منحرف ساختن توجه آن، به حوادث لبنان و در نتیجه دوری تدریجی این کشور از صحنه اصلی درگیری با اسرائیل).
ب. طرح درگیری لبنان، به عنوان یک نزاع فرقه‌ای، بین مسیحیان و مسلمان، تا درگیری‌های مشابهی در سایر دول عربی صورت گیرد.
ج. اثبات این ادعا به جهان، که درخواست‌های سازمان آزادی‌بخش فلسطین درباره ایجاد یک ملت دولت غیر مذهبی در فلسطین، که دربرگیرنده اعراب و یهود باشد، امری غیرممکن است.
د. از بین بردن مقاومت فلسطین در لبنان از طریق ایجاد درگیری با حکومت لبنان و سوریه. (33)
در نهایت از سال 1897 تاکنون، تبلیغات، سنگ بنای استراتژی صهیونیسم را تشکیل می‌دهد. رژیم صهیونیستی خوب درک می‌کند که سرنوشتش تا حد زیادی مدیون حمایت جهان غرب از این رژیم است، چون شناسایی بین‌المللی، به تنهایی موجودیت این رژیم را در خارج تضمین نمی‌کند. بدین منظور، صهیونیسم به این نتیجه رسید که باید در نزد افکار عمومی غرب، این احساس را ایجاد کند که امنیت منافع غرب و پیشرفت آن، تا حد زیادی با بقای رژیم صهیونیستی و حفاظت از آن مرتبط است. رژیم صهیونیستی در این تلاش خود بسیار موفق بود، زیرا صهیونیسم توانست این باور را در نزد غرب به وجود آورد که می‌تواند از امکانات عظیمی که در اختیار دارد، بهره‌برداری مطلوب به عمل آورند. صهیونیسم تلاش می‌کند تا به نحو مطلوبی از تبلیغات در جهان غرب با کمک خود دولت‌های غربی در جهت ارائه یک تصویر مطلوب از خود و وارونه ساختن حقایق به شکلی که متناسب با دیدگاه‌ها و اهداف صهیونیسم و امپریالیسم باشد، بهره‌برداری و استفاده کند. صهیونیسم با استفاده از محافل تبلیغاتی پر قدرت، موفق شده است تا اقدامات نیروهای صهیونیستی بر ضد مردم بی‌دفاع فلسطین را به عنوان از خود به تصویر کشد، نه به عنوان یک اقدام تجاوزکارانه که مقاومت فلسطینی‌ها را مشروع می‌سازد.
تبلیغات صهیونیسم تلاش کرده است تا به تحکیم و تقویت این مقوله اساسی بپردازد که در این منطقه، برای غرب کسی بهتر از خود غرب نیست. این در وجود دولتی چون رژیم صهیونیستی تجسم می‌یابد؛ دولتی که از آغاز بر کشورهای غربی تکیه کرده و به دفاع از منافع آن‌ها در این منطقه پرداخته است. او گفته است:
باقی ماندن رژیم صهیونیستی به عنوان یک قدرت بازدارنده غربی و دفاع از منافع غرب، یک مسأله بسیار مهم برای دفاع از اروپا و در دراز مدت، دفاع از امنیت ایالات متده آمریکا به حساب می‌آید.
تحریک افکار عمومی جهان بر ضد اعراب و زشت جلوه دادن تصویر آن‌ها و وارونه ساختن حقایق مربوط به مسأله فلسطین؛ با عنایت قابل ملاحظه‌ای از سوی مسئولین اسرائیلی، سیاست‌مداران و آکادمی‌ها، طراحی و تدوین می‌شود. پروفسور بنیامین عزار می‌گوید:
القای این نکته تحکیم دیدگاه‌ها و مفاهیمی خواهد شد که بر این نکته بنا شده‌اند که کشورهای عربی می‌خواهند اسرائیل را نابود سازند و آن را از روی زمین محو کنند.
این مسأله‌ای است که ما باید با استفاده از تمامی ابزارهایی که در اختیار داریم، تلاش کنیم تا مردم و افکار عمومی را نسبت به آن متقاعد کنیم، زیرا این امر از مصالح عالی ما به حساب می‌آید.
تبلیغات صهیونیسم در این راستا، از تکنولوژی پیشرفته تبلیغاتی که از حمایت و تأیید رسمی غرب - به ویژه ایالات متحده آمریکا - برخوردار است، کمک می‌گیرد. به عنوان مثال، این سخن جورج بوش پسر که شارون مرد صلح است! جز یک تبلیغ رسمی برای توجیه جنایات شارون چه می‌تواند باشد؟ (34)

پی‌نوشت‌ها:

1. مؤسسه «الارض» ویژه مطالعات فلسطینی، استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، ص 14.
2. غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل (1967-1948)، ص 19.
3. مؤسسه «الارض» ویژه مطالعات فلسطینی، استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، ص 20.
4. همان.
5. Jaboutinski
6. مؤسسه «الارض» ویژه مطالعات فلسطینی، استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، ص 24.
7. همان.
8. همان، ص 25.
9. freshfaser ranan
10. مؤسسه «الارض» ویژه مطالعات فلسطینی، استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، ص 50.
11. Yentail Loritsh
12. مؤسسه «الارض» ویژه مطالعات فلسطینی، استراتژی صهیونیسم در منطقه عربی و کشورهای همجوار آن، ص 57.
13. همان، ص 79.
14. همان، ص 91.
15. همان، ص 92.
16. روژه گارودی، تاریخ یک ارتداد، ص 188.
17. غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل (1967-1948)، ص 43.
18. همان، ص 44.
19. همان، ص 45.
20. سلیم محمد عبدالرووف، آژانس یهود، ص 500.
21. همان، ص 500.
22. غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل (1967-1948)، صص 48-47.
23. همان، ص 49.
24. AMAN
25. یان بلک - بنی موریس، جنگ‌های نهانی اسرائیل، ص 14.
26. سلیم محمد عبدالرووف، آژانس یهود، ص 513.
27. غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل (1967-1948)، ص 49.
28. سلیم محمد عبدالرووف، آژانس یهود، ص 514.
29. غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل (1967-1948)، ص 51.
30. همان، صص 52-51.
31. همان، ص 54.
32. لیویا رو کاچ: تروریسم مقدس اسرائیل، ترجمه مرتضی اسعدی، صص 37-36.
33. غازی اسماعیل ربابعه، استراتژی اسرائیل (1967-1948)، صص 236-235 و 239.
34. سایت مرکز تبلیغات فلسطین، «نقش تبلیغات در استراتژی صهیونیسم»، روزنامه اطلاعات، شنبه 19 اردیبهشت 1383.

منبع مقاله :
شیخ نوری، محمدامیر؛ (1388)، صهیونیسم و نقد تاریخ‌نگاری معاصر غرب، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، چاپ اول